زمان انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۶ -

«چشم اسفندیار» احمدی نژاد منصرف شد/ شایعاتی که دست به دست شد

ثبت نام انتخابات را همگان به حاشیه هایش می شناسند و امروز ساختمان بتنی خیابان فاطمی جولانگاه حاشیه های بسیاری بود.

به گزارش سرای نور؛ دومین روز ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم امروز در ستاد انتخابات وزارت کشور برگزار شد. فرایند ثبت نام از ساعت ۸ صبح آغاز و خبرنگاران از ساعات ابتدایی در محل ثبت نام حضور پیدا کردند و مترصد شکار سوژه ها بودند.

چهره های ناآشنا کم نبودند؛ چهره هایی که آمده بودند تا از فرصت ثبت نام برای دیده شدن استفاده کنند. ساعت۸:۳۰، جوانی اهل اصفهان متولد سال ۶۸ به میان خبرنگاران آمد و گفت که دانشجوی مدیریت دولتی است، اطلاعات سیاسی زیادی ندارد و می دانست که رای نمی آورد.

ساعت ۸:۴۵ سر و کله مردی سی و چند ساله پیدا شد که اهل تهران بود و مهندسی کشاورزی داشت. شعار دولتش ما را به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد پرت کرد؛ سازندگی!

ساعت ۹:۰۰ جوانکی ۱۹ ساله از چهارمحال و بختیاری وارد ستاد شد. عشق تصویر بود و هر جا دوربینی می دید، می ایستاد تا با خبرنگاران گفتگو کند و از برنامه های دولت آینده اش بگوید! سیکل داشت و بدون اجازه خانواده اش به تهران آمده بود. توصیه کردیم ادامه تحصیل بدهد؛ او هم قبول کرد!

نیم ساعت گذشت تا سوژه دیگری از راه رسید. خبرنگاران تشنه سوژه بودند. تا مورد جذابی می دیدند، دورش حلقه می زدند و سوالاتشان را مسلسل وار مطرح می کردند. از سوالات تخصصی تا سوالات طنز!

فردی که از کرمانشاه رنج سفر به تن خریده بود به میان خبرنگاران آمد. «فراجناحی» بود؛ چپ و راست را قبول نداشت. روی قومیت اش تعصب داشت و میگفت اگر یک کُرد کاندیدا شود، همه غرب ایران به او رای می دهند.

ساعت ۱۰ شده بود؛ صدای گفتگوی خبرنگاران با یکدیگر، همهمه ای را در لابی ستاد ایجاد کرده بود. ساعت ۱۰:۳۰ مسعود زریبافان رییس سابق بنیاد شهید وارد ستاد شد. با ورود زریبافان، خواب از سر خبرنگاران پرید! همه چی جدی شد!

زریبافان پس از ثبت نام، با حضور در سالن اجتماعات ستاد انتخابات به ایراد سخنرانی مشغول شد. ۵ دقیقه از صحبت های زریبافان نگذشته بود که تعداد قابل توجهی از خبرنگاران و عکاسان، دوان دوان به سمت درب های خروجی سالن رفتند. احمدی نژاد آمده بود!

ساعت ۱۱، محمود احمدی نژاد به همراه رحیم مشایی و بقایی از درب خیابان شهید گمنام وزارت کشور، وارد وزارتخانه شدند. احمدی نژاد با همراهی یارانش، دقایقی در حیاط وزارتخانه ایستاد. انگار منتظر کسی بود! احمدی نژاد آرام در گوش بقایی گفت: آقای شیخ الاسلام و ذبیحی و جوانفکر کجا هستند؟ بقایی: دارند می آیند.

بهاری ها چند دقیقه ای ایستادند، اما انتظارها جواب نداد و بدون یاران جا مانده، قصد ثبت نام کردند. قبل از رفتن، احمدی نژاد در حیاط زیر نم نم باران ایستاد و با گرفتن دستان مشایی و بقایی، شعار زنده باد ایران، زنده باد بهار را سر داد. همان شعار معروف!

برخی عکاسان که از سوژه جا مانده بودند، طلب سر دادن دوباره شعار را کردند؛ آقای دکتر یه بار دیگه!  زنده باد بهار، زنده باد ایران! عکاسان ول کن قضیه نبودند. آقای دکتر یه بار دیگر! زنده باد بهار، زنده باد ایران! احمدی نژاد: دیگه بسه…

با ورود احمدی نژاد و همراهانش به ستاد انتخابات، عکاسان برای صید سوژه، از سر و کول هم بالا می رفتند. صدای جیغ و داد عکاسان، فضای طنزآلودی را ایجاد کرده بود. آقای احمدی نژاد این ورو نگاه کن! آقا واستا! یواش!

عقربه های ساعت، ۱۱:۳۰ را نشان می دادند. بقایی مشغول فرایند ثبت نام شد اما این تازه آغاز یک جنجال دیگر بود. چند دقیقه ای نگذشته بود که احمدی نژاد هم هوای ثبت نام کرد!

در میان خبرنگاران چو افتاد که مشایی هم می خواهد ثبت نام کند. خبرنگار ما به سراغ مشایی رفت تا حقیقت را از خودش جویا شود؛ مرد جنجالی دولت سابق گفت: معلوم نیست شاید من هم ثبت نام کنم. چند دقیقه ای گذشت اما «چشم اسفندیار» دولت های نهم و دهم از تصمیم خود منصرف شده بود.

بقایی و احمدی نژاد پس از ثبت نام به کنفرانس مطبوعاتی رفتند. باز هم همهمه! باز هم شلوغی! عکاسان برای از دست ندادن موقعیت، روی صندلی های سالن اجتماعات، پیاده روی می کردند!

مجری کنفرانس مطبوعاتی خطاب به احمدی نژاد گفت: آقای احمدی نژاد ما به همه کاندیداها ۱۰ دقیقه فرصت صحبت می دهیم. احمدی نژاد شروع کرد: اللهم عجل لولیک الفرج…. بقایی دست چپ احمدی نژاد ایستاد!

پس از آنکه احمدی نژاد برای اشبه افراد به خودش یعنی بقایی سنگ تمام گذاشت و ثبت نامش در انتخابات را صرفا حمایت از وی عنوان کرد و گفت به قول اخلاقی اش نسبت به رهبری مبنی بر عدم شرکت در انتخابات همچنان پایبند است، بقایی شروع به سخنرانی کرد.

یکی دو دقیقه نگذشته بود که خبرنگاران و عکاسان مثل برق سالن را ترک کردند. بقایی وقتی این صحنه را دید، لحظه ای در سخنانش وقفه ایجاد شد. احمدی نژاد هم آرام زیر لب چیزی به او گفت، چیزی شبیه این: من کنارت هستم؛ «نگران نباش». همهمه غالب شد. قالیباف آمده! قالیباف آمده! با نیمچه کنکاشی فهمیدیم که شایعه بوده! یک دقیقه بعد یک شایعه دیگر! ابراهیم رییسی آمد.

همین طور که شایعه ها داشتند پشت سر هم قطار می شدند، احمدی نژاد مشغول کلنجار رفتن با سوالات خبرنگاران بود! “چرا آقای بقایی نباید تایید صلاحیت شود؟”، “بقایی رقیب ندارد!”، “به قولم وفادارم”، “صبور باشید”.

مجری برنامه به التماس افتاده بود که خبرنگاران به سوالات خود پایان بدهند. “عزیزان خبرنگار خواهشا تمام کنید، وقت تمام شده.” خبرنگاران اما گوششان بدهکار نبود. احمدی نژاد را تازه گیر آورده بودند! پس از دقایقی سوال و جواب، احمدی نژاد در میان سیل عکاسان از سالن بیرون رفت.

ساعت ۱۳؛ فضای ستاد انتخابات مانند ساعت ۸ صبح شده بود؛ آرام و بی استرس! خبری نبود جز حضور چهره های مجهول که با نام نویسی در انتخابات و قرار گرفتن مشتاقانه جلوی لنز دوربین ها، مشغول دست و پا کردن شهرتی برای خود بودند. این وسط ته مانده شایعات نیز میان خبرنگاران دست به دست می شد! راسته که می گفتن قالیباف و رییسی اومدن؟ نه بابا!

اکنون خبرنگاران مشغول رصد فضا و احتمالا ثبت لحظات تاریخی هستند. صرف ناهار عده ای را به خواب کشانده! التهاب انتخابات اما خواب بردار نیست! این راه همچنان ادامه دارد…

منبع:مهر

زمان انتشار: ۲۳ فروردین, ۱۳۹۶

  • آخرین اخبار
  • پربیننده ترین ها
  • آرشیو
یاداشت و مقاله